این روزا برای [...]س موش چال کنی هم باید یه سرمایه کت و کلفت داشته باشی!
۱۳۹۰ بهمن ۲۸, جمعه
۱۳۹۰ بهمن ۱۶, یکشنبه
۱۳۹۰ بهمن ۱۱, سهشنبه
۱۳۹۰ بهمن ۱۰, دوشنبه
۱۳۹۰ بهمن ۴, سهشنبه
۱۳۹۰ دی ۲۷, سهشنبه
برای اصغر فرهادی و جدائی نادر از سیمینش
اصغر جان این جدایی ، از صدها پیوند ما را بیشتر شاد کرد. به امید اسکار.
۱۳۹۰ دی ۲۰, سهشنبه
۱۳۹۰ دی ۱۳, سهشنبه
۱۳۹۰ دی ۶, سهشنبه
شازده کوچولو
هیچ چیزی را تا اهلی نکنند نمی توان شناخت. آدمها دیگر وقت شناخت هیچ چیز را ندارند. آنها چیزهای ساخته و پرداخته از دکان می خرند ، اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد آدمها بی دوست و آشنا مانده اند. تو اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن!
۱۳۹۰ دی ۲, جمعه
۱۳۹۰ آذر ۲۹, سهشنبه
۱۳۹۰ آذر ۲۷, یکشنبه
۱۳۹۰ آذر ۲۲, سهشنبه
۱۳۹۰ آذر ۱۵, سهشنبه
۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه
۱۳۹۰ آذر ۱۰, پنجشنبه
۱۳۹۰ آذر ۸, سهشنبه
۱۳۹۰ آذر ۶, یکشنبه
۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه
صندوق دریافت (2)
من به باکره بودن قلب فاحشه ها و فاحشه بودن ذهن باکره ها ایمان دارم. قلب فاحشه ها در حسرت عشق ابراز نشده است و ذهن باکره ها اسیر موجی از غریزه های ارضاء نشده!
۱۳۹۰ آذر ۱, سهشنبه
۱۳۹۰ آبان ۲۹, یکشنبه
۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه
۱۳۹۰ آبان ۲۴, سهشنبه
شازده کوچولو
محاکمه خود از محاکمه دیگران مشکل تر است. تو اگر توانستی درباره خودت درست قضاوت کنی قاضی واقعی هستی.
۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه
۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه
شغل داماد (17)
+ خب بفرمایید شغل شریف آقازاده چی هست؟
- والا عارضم خدمتتون که ایشون ورزشکار به صورت حرفه ای هستن.
+ عجب! چه رشته ای اونوخت؟
- در رشته داورزنی فعالیت می کنند.
+ نشنیدم این رشته رو تا حالا اسمشو!
- توضیح میدم خدمتتون. ایشون بر کار تیم های داوری ورزشی نظارت می کنن.
+ عجب تا ته قضیه رو خوندم!
- والا عارضم خدمتتون که ایشون ورزشکار به صورت حرفه ای هستن.
+ عجب! چه رشته ای اونوخت؟
- در رشته داورزنی فعالیت می کنند.
+ نشنیدم این رشته رو تا حالا اسمشو!
- توضیح میدم خدمتتون. ایشون بر کار تیم های داوری ورزشی نظارت می کنن.
+ عجب تا ته قضیه رو خوندم!
۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبه
شب جمعه
بیایید به یاد دکتر و مهندسایی که رفتن لای دسمال کاغذی یا رفتن توی چاه حموم یک دقیقه سکوت کنیم.
۱۳۹۰ آبان ۱۸, چهارشنبه
۱۳۹۰ آبان ۱۷, سهشنبه
شازده کوچولو
قدرت قبل از هر چیز باید متکی به عقل باشد. اگر تو به ملت خود فرمان بدهی که همه خود را به دریا بیندازند انقلاب خواهند کرد.
۱۳۹۰ آبان ۱۳, جمعه
۱۳۹۰ آبان ۱۰, سهشنبه
فوتبال به سبک ایرانی یا فوتبالفارسی
یکی کنار زمین می شاشه ، یکی اون یکی رو انگولک میکنه ، یکی به تلافی خایه های اون یکی دیگه رو میکشه. مربی می خواد شوک بده می زنه تو صورت بازیکنش. دوتا هم تیمی با هم وسط بازی درگیر می شن. اون یکی تماشاگرا علیه اش شعار می دن میره سمت تماشاگرا تخماشو حواله می کنه (چند سال پیش). اون یکی دیگه گل می زنه بعد از گل از خوشحالی حرکاتی شبیه استریپ تیز انجام می ده و کم مونده شرتشو هم دربیاره! بازیکن خارجی فلان تیم میاد میزنه تو گوش داور. خبرنگار بیچاره از عوامل انتظامی کتک نوش جان میکنه. اسطوره فوتبالمون می خواد بچه ها رو بفرسته سر وقت فلان مجری تا می خوره بزننش! فلان مربی که سوال خبرنگار به مزاقش خوش نمیاد به علی نامی با ایما و اشاره میگه که خبرنگار مربوطه رو از سالن کنفرانس بیرون کنه. یکی رو تو پارتی میگیرن. یکی پشت بنزش به طرفدارا فحش خوارمادر میده. یکیشونم تو هواپیما میگه هوا پیما داره سقوط میکنه. و این داستان ادامه دارد.
اینست فوتبال ما: بزن ، بکش ، قهقهه بزن.
فوتبال ملی ، افتخار ملی
اینست فوتبال ما: بزن ، بکش ، قهقهه بزن.
فوتبال ملی ، افتخار ملی
۱۳۹۰ آبان ۸, یکشنبه
بعله خب...
یکی از اولین چیزایی که آدم باید تو سیاست یاد بگیره اینه که واسه یه سیاستمدار ، بدترین سیاستا اینه که بخواد رو پاهای یه سیاستمدار دیگه راه بره!...
۱۳۹۰ آبان ۴, چهارشنبه
ببینین بچه ها
خب از اونجایی که دنیا دو روزه و آدم از فرداش خبر نداره ، پس چه بهتر که دم رو غنیمت بدونه و تا فرصت داره ، کیف کنه و خوش بگذرونه.
۱۳۹۰ آبان ۳, سهشنبه
۱۳۹۰ آبان ۲, دوشنبه
#474
دلقکی که به میخوارگی بیفتد زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می کند.
.
.
.
عقاید یک دلقک. نوشته: هاینریش بل. مترجم: شریف لنکرانی
.
.
.
عقاید یک دلقک. نوشته: هاینریش بل. مترجم: شریف لنکرانی
۱۳۹۰ مهر ۳۰, شنبه
۱۳۹۰ مهر ۲۷, چهارشنبه
گفنم گفت (قسمت ششم)
گفتم: چیه می خندی؟
گفت: یاد یک چیزی افتادم.
گفتم: یاد چی؟
گفت: این میزه رو که این یارو دکتره روش نشسته رو که دیدم خندم گرفت!
گفتم: به چیش می خندی حالا!
گفت: یادش بخیر بچه که بودم هر وخت دستمو که می کردم تو دماغم ، موشش رو می مالیدم زیر میز یا زیر فرش!
گفتم: اَه...
گفت: تازه مامانم اگه می دید چه قشرقی راه می نداخت. بهم میگفت پدسسگ دستتو نکن تو دماغت!
گفتم: خب!
گفت: باز بابام میومد یکی محکم می زد پس کلم و میگفت به خاطر کثافت کاریای تو من دارم فُش می خورم ، باز من با گریه می رفتم پیش مامانم و می گفتم بابا منو زد. باز مامانم داد می زد از اون سر خونه که چرا بچه رو می زنی مرتیکه پنجاه ساله! خلاصه بلبشویی می شد!
گفتم: پس بیخود نیست یه کم مشاعرت مشکل داره!
چیزی نگفت و منم دیگه چیزی نگفتم.
گفت: یاد یک چیزی افتادم.
گفتم: یاد چی؟
گفت: این میزه رو که این یارو دکتره روش نشسته رو که دیدم خندم گرفت!
گفتم: به چیش می خندی حالا!
گفت: یادش بخیر بچه که بودم هر وخت دستمو که می کردم تو دماغم ، موشش رو می مالیدم زیر میز یا زیر فرش!
گفتم: اَه...
گفت: تازه مامانم اگه می دید چه قشرقی راه می نداخت. بهم میگفت پدسسگ دستتو نکن تو دماغت!
گفتم: خب!
گفت: باز بابام میومد یکی محکم می زد پس کلم و میگفت به خاطر کثافت کاریای تو من دارم فُش می خورم ، باز من با گریه می رفتم پیش مامانم و می گفتم بابا منو زد. باز مامانم داد می زد از اون سر خونه که چرا بچه رو می زنی مرتیکه پنجاه ساله! خلاصه بلبشویی می شد!
گفتم: پس بیخود نیست یه کم مشاعرت مشکل داره!
چیزی نگفت و منم دیگه چیزی نگفتم.
۱۳۹۰ مهر ۲۶, سهشنبه
اهم اخبار
وی در اجتماع پرشور مردم این استان خبر از تشکیل اُپک تخمی برای صادرات و تامین انواع تخم دیگر کشورها داد.
۱۳۹۰ مهر ۲۴, یکشنبه
آخ دیدی یادم رفت...
دوشنبه 4 مهر تولد دو سالگی اینجا بود. چه زود دو سال گذشت از روزی که اینجا رو افتتاح کردم. قصه ساختن اینجا خیلی هم مفصله که شاید بعدن به تفضیل بهش بپردازم.
۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه
بشر می ماند چه بگوید!
توی اخبار ایران داره یک خانوم معترض جنبش اشغال وال استریت رو نشون میده. خانومه میگه سرمایه داری بده و فلان و بیسار... تو دلم گفتم این حاج خانوم باید تو مملکت نایب امام زمان زندگی میکرد تا با کوچکترین اعتراضی میبردنش کهریزک و ببخشید به قولی خشک خشک ترتیبشو میدادن تا گنده گوزی نکنه...
اشتراک در:
پستها (Atom)