گفت: چته؟ ، چرا اینقدر با لبات ور میری؟
گفتم: آخه لبام میسوزه.
گفت: چرا؟
گفتم: ظهر ناهار کشک و بادمجون داشتیم، هروقت بادمجون میخورم لبام باد میکنه. فک کنم حساسیت دارم.
گفت: چه جالب (با خنده) منم هروقت لب میخورم بادمجونم باد میکنه!
گفتم: مرگ!
گفت: خیله خب ناراحت نشو.
گفتم: آخه لبام میسوزه.
گفت: چرا؟
گفتم: ظهر ناهار کشک و بادمجون داشتیم، هروقت بادمجون میخورم لبام باد میکنه. فک کنم حساسیت دارم.
گفت: چه جالب (با خنده) منم هروقت لب میخورم بادمجونم باد میکنه!
گفتم: مرگ!
گفت: خیله خب ناراحت نشو.
۱ نظر:
این قدیما جک بود
همون موقع هم بی مزه بود کلی
ارسال یک نظر