تعداد افراد آنلاین

۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

کوتاه‌ترين داستان عشقی

روزی مردی از یک دختر پرسید
«آیا با من ازدواج می‌کنی؟».
دختر جواب داد «نه»
و از آن پس مرد شاد زیست، به ماهیگیری و شکار رفت، کلی گلف بازی کرد، آبجو نوشید و هر كجا که خواست گوزید.

۲ نظر:

حجی گفت...

به به چه زندگی توپی

کاکا جنوبی گفت...

دمش گرم کاکا . اینو بهش میگن زندگی .