تعداد افراد آنلاین

۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

من ترانه25 سال دارم

مسوول محترم روسري و مانتو !

اينجانبه ترانه، 25 ساله، فرزند داريوش هفته گذشته به عنوان بدحجاب با يک برادر محترم ناجا مواجه شده و برخورد ايشان با من چنان به دل من نشست که مي خواهم از ايشان درخواست نمايم اگر ازدواج نکرده و متاهل نمي باشند، اينجانب را به عنوان همسر اختيار فرموده و با من ازدواج نمايند. و اينجانبه با پدرم هم موضوع را مطرح و ايشان هم قبول و ديگر هرکسي قبول نکند، مهم نيست، مگر خود اوشان قبول نکند، که من با دلي شکسته و قلبي تيرخورده قبول مي نمايم، لذا شرايط خود را توضيح داده تا شما به عنوان بزرگتر، اوشان را راضي به ازدواج نمائيد، البته اگر تا به حال مزاوجت نکرده باشند، چون نمي خواهم آشيانه زني ديگر را ويرانه نموده، نفرين مردم پشت سرم باشد، چه زن اول رضايت داشته باشد يا نه.

و براي اين که توضيح بدهم، اولندش، اينجانبه سخنان رياست ناجا را از تلويزيون ديده که فرمودند که بدحجابي براندازي نرم مي باشد، در حالي که اينجانبه براندازي نرم را تا به حال نشنيده و نمي دانم چه کار کرده ام، چون اينجانبه يک دختر آرايشگر بوده که متد گرلاوين و شوارتسکف را وارد بوده حتي از بتي و شيرين جون و سودابه جون هم بهتر آرايش مي کنم و تحصيلات را بعد از سوم تجربي با معدل 16.43 رها نموده چون عاشق آرايش بوده، و دومندش، اگر شوهرم بگويد بيخيالش شده و کانون گرم خانواده را عزيزتر از جان دانسته و حفظ مي نمايم، و براندازي نرم نمي دانم چيست، ولي براي مانيکور و پديکور مي دانم که چطور بايد ناخن ها را نرم نموده تا نشکند و زيبايي خودش را از دست ندهد.

و در آن روز باشکوه، جناب سروان وقتي جلوي من را گرفتند قلب من در سينه مثل گنجشکي مي تپيد، ايشان با مهرباني به من فرمودند: خواهرم! روسري شما کجاست؟ و اينجانب شالي را که روي سرم انداخته بودم به ايشان نشان دادم، ايشان گفتند: اين که پنج سانت بيشتر نيست. من اول نفهميدم که طولش را مي فرمايند يا عرضش را و شايد به همين دليل هم از ايشان خوشم آمد، گفتم: ببخشيد ولي اين سه متر است، ايشان فرمودند سه متر درازاي آن است، من پهناي آن را گفتم. ولي خدائيش بايد عرض کنم پنج سانت نبوده و شايد پهناي شال من 25 سانت است و اگر ايشان با آن عينک جذاب و نگاه مردانه به من بفرمايند من حتي مقنعه هم مي گذارم، چون حرف شوهرم را نمي خواهم زمين بيندازم. ايشان به من فرمودند براي چي اين گل سر را روي سرت زدي و مثل تاج ملکه است. من گفتم اين کليپس است و مدلش است و همه مي زنند، ايشان با خشونت و جذابيتي که تا به حال حتي در محمدرضا فروتن هم نديدم، گفتند: همه اشتباه مي کنند، شما هم همينطور. رياست محترم! به نظز شما ايشان نمي توانست به من بگويد که همه غلط مي کنند و تو هم غلط مي کني؟ در حالي که با لطافت تمام گفت اشتباه مي کني و قلبم هري ريخت پائين. و من فهميدم ايشان شايد به من علاقه داشته باشد و دائم روي اين موضوع فکر مي کنم.

و در آن روز باشکوه ايشان به من گفتند: خواهرم! اين چيه زدي روي ناخنت؟ گفتم: لاک قرمز. گفت: شما فکر کردي من از پشت کوه اومدم، نمي دونم اين لاک قرمزه؟ الهي قربانش بروم، مي خواستم بگويم درد و بلات توي سرم، از پشت کوه هم اومده بودي ايکي ثانيه برايت لاو مي ترکاندم. گفتم: ببخشيد، چکار کنم؟ گفتند: پاکش کن. گفتم استون ندارم. يک خانمي که انگار به من حسوديش شده بود و چشمش داشت درمي آمد، استون آورد و خواست بزور ناخنم را پاک کند، اما من خودم آن را گرفتم و گفتم بخاطر ايشون اين کار رو مي کنم. و ناخنم را پاک کردم. و به ايشان گفتم: حالا ديگه خوب شدم؟ آن جناب سروان با خشونت گفت: مانتوي شما کوتاهه. گفتم خوب مدلش اينطوري است. ايشان فرمودند اين مدل ها را از غرب مي آورند. من براي اينکه اين عزيز دلم را نرنجانم، نگفتم که من چند بار به غرب از جمله دبي و استانبول و لارناکا رفتم، آن هم با فاميل، نه تنهايي که بروم دنبال کارهاي کثيف، چون خانواده براي من خيلي مهم است. و در غرب اصلا مانتو نيست، چه برسد به کوتاه يا بلند. آنجا خارجي هاي مومشکي شلوار و پيراهن مي پوشند و ايراني هاي موبور دامن و تاپ، که البته من مثل خارجي ها لباس پوشيدم، چون نمي خواستم انگشت نما شوم و بچه معروف بازي دربياورم. من قول دادم که وقتي خانه رفتم ديگر مانتوي کوتاه نمي پوشم. و خدائيش سرقولم هستم حتي اگر رگم برود.

و در آن روز باشکوه جناب سروان گفت: اين چيه زدي روي صورتت؟ من گفتم: کرم پودر. ايشان گفت اون رو که مي دونم، ولي ايني که برق مي زنه، اين اکليله؟ گفتم: بله، گفت: پاکش کن، زود! و اين جمله را دقيقا مثل بهرام رادان وقتي که غيرتي مي شود گفت که من واقعا جذبش شدم. من هم گوله کردم که زودتر از آن حسودخانم با دستمال کاغذي اکليل را خودم پاک کنم.

برادر عزيز!
من را مثل خواهري فرض کنيد که حاضر است بخاطر شوهرش به جاي شال نازک مقنعه بپوشد، لاک و ماتيک هم فقط براي توي خانه و مهماني هرجايي که شوهرم حسودي اش نشد، در خيابان هم مانتوي بلند و حتي اگر خواست چادر مي پوشم و هرچي شوهرم بگويد، ضمنا يک آرايشگاه هم دائر مي کنيم که هر وقت اماکن خواست بگردد، شوهر عزيزم خودش بيايد و آنجا را بگردد و با بدحجابي مبارزه کند. و من فقط مي خواستم اگر ممکن است دو کار براي من بکنيد، اولا آن برادر را که سر ميدان محسني تذکر مي داد و تيپش مثل جورج کلوني در تبليغ نسکافه بود براي من پيدا کنيد تا من با او ازدواج کنم و ضمنا براي من بگوئيد براندازي نرم يعني چي؟ من مي خواستم ببينم اين کاري که من مي کنم يعني چي؟ و در پايان مي خواستم بگويم وضع پدر من به دليل پيتزافروشي و چند آب انار توپ است و ايشان هم رونيز دارد، هم هامر 2005 با رينگ مخصوص.

ترانه از تهران 25ساله

هیچ نظری موجود نیست: