تعداد افراد آنلاین

۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

خبر رساني!!!

مرد ثروتمندي مباشر خود را براي سرکشي اوضاع فرستاده بود. پس از مراجعه پرسيد:
-جرج از خانه چه خبر؟
-خبر خوشي ندارم قربان سگ شما مرد.
-سگ بيچاره؟!!پس او مرد. چه چيز باعث مرگ او شد؟
-پرخوري قربان!
-پرخوري؟مگه چه غذايي به او داديد که تا اين اندازه دوست داشت؟
-گوشت اسب قربان و همين باعث مرگش شد.
-اين همه گوشت اسب از کجا آورديد؟
-همه اسب هاي پدرتان مردند قربان!
-چه گفتي؟همه آنها مردند؟
- بله قربان . همه آنها از کار زيادي مردند.
براي چه اين قدر کار کردند؟
-براي اينکه آب بياورند قربان!
-گفتي آب!! آب براي چه؟
-براي اينکه آتش را خاموش کنند قربان!
-کدام آتش را؟
-آه قربان! خانه پدر شما سوخت و خاکستر شد.
-پس خانه پدرم سوخت ! علت آتش سوزي چه بود؟
-فکر مي کنم که شعله شمع باعث اين کار شد. قربان!
-گفتي شمع؟ کدام شمع؟
-شمع هايي که براي تشيع جنازه مادرتان استفاده شد قربان!
-مادرم هم مرد؟
-بله قربان .زن بيچاره پس از وقوع آن حادثه سرش را زمين گذاشت و ديگر بلند نشد قربان.!
-کدام حادثه؟
-حادثه مرگ پدرتان قربان!
-پدرم هم مرد؟
-بله قربان. مرد بيچاره همين که آن خبر را شنيد زندگي را بدرود گفت.
-کدام خبر را؟
-خبر هاي بدي قربان. بانک شما ورشکست شد. اعتبار شما از بين رفت و حالا بيش از يک سنت تو اين دنيا ارزش نداريد .من جسارت کردم قربان خواستم خبر ها را هر چه زودتر به شما اطلاع بدهم قربان.

هیچ نظری موجود نیست: