تعداد افراد آنلاین

۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

تلخ طنز

سلام و چندصد درود
اميدواريم که ببخشاييد بر ما حضوري که گاه بود و گاه نبود
بحث اين پست بر سر يکسري آدمهاي نادر هست که به ندرت در کره خاکي ديده ميشوند و بهتر است اصلا" به دنبال آنها نگشته چون يافت نتوان کرد به گزاف. اين يک سري اقل، ويژگيهاي نامحسوسي دارند که خود نيز از آن بيخبرند و ما نيز هم. اما سخني اجمالي و سر جمع شده از حال و احوالات ايشان کتابت و نظارت شده و بيان گرديده که به سمع نظرتان ميرسد. آن نادراني که اشارت شد گاهي سرعتشان انقدر زياد ميشود که از وجود موانع بي اطلاع شده و پس از برخورد با آنها لاجرم دردشان آمده و سوزان ميشوند. گهگاه تخيلشان کج مي انديشد و با خود ميگويند : هان اي بلا اينک بهتر و قدرتمندتر از تو بر زمين نيست پس تو بر همه کس و همه چيز پيروزي. ليک چه بس غلط ميکنند فکر ، و چه فکرهاي غلط مينمايند و اينجاست که شاعر ميفرمايد مغز وارونه ، وارونه مي انديشد. اينگونه افراد خداوندگار مشکل و ايجاد مشکل هستند و از آنجا که راهي معقول براي رفع و رجوع ندارند ، از راههايي دشوارتر آن را پيچانده و بزرگترش ميکنند ، همچنان که به سان شاخ گاو در کش و قوس کمر کمنداندازشان کلنجار ميرود. و آن لحظه ايست که مغزشان کنتاکت مينمايد و به اصطلاحي نيمه عاميانه مغزپيچ ميشوند.

هيهات

مشکلات زماني بيشتر ميشوند که زيباييهاي زندگي را فراموش و خود و اطرافيان را از نعمت دسترسي به آنها محروم ميکنند. بنابراين راهي نيست جز آنکه با نازيباييها بسازند و در آن رشد کنند. و اين نازيباييهاست که جنجال مي آفريند. و دروغ را جانشين صداقت ميکند. شخصي که غرق در نازيبايي شد,جوسازي را چاشني برخوردهاي خود قرار داده و زارت و زورت زير آبي ميرود. او چاره اي ندارد که براي فرار از کمبودهاي خود ، خود بيخود را جوري ديگر معرفي کند و اين جور ، چه جور ندارد ، چه اينجور و چه آنجور ، همانجور که به مزاج اکثريت جور آيد. او به خاطر حفظ کردن خود و اطرافيانش به ديگران آسيب ميرساند از آب گل آلود ماهي ميگيرد و با بلند پروازيها و لجاجت و يکدندگي خود هدف را هم گم ميکنند و چشم بسته به همراه عده اي چشم بسته تر از خود به زندگي جبري ادامه ميدهند و در اين دنياي کوچک و کسل کننده ، ذهنشان خيلي چيزها را فراموش کرده و به خواب غفلت ميروند آنها با چهره ي نسبتا" آرام ولي عميقا" به گل فرو رفته گندهايي را که کاشته اند لا پوشاني مينمايند. ايشان دور مغز خود ديوار مستحکم ساخته اند که از آنها فردي فاقد هرگونه انعطاف ساخته است و با تصوري غلط ، تصور ميکنند که براي عده اي تصويري از يک قهرمان دارند و اين تصوير پوچ کوله باري از خوشيهاي کاذب برايشان ايجاد ميکند و بس خوش به حالشان ميشود و در رويا فرو ميروند اما قهرماني کاذب ايشان حال خيليها را متشوش و متحول و متحوع ميگرداند زيرا اين قدرت در مواقعي که بايد ابرو را درمان کند از قضا چشم را کور ميکند و اين مهم را هم خود خوب ميدانند ، که ايني که فکر ميکنند و جار ميزنند نيستند و نخواهند شد و هر چقدر هم رلکس در نهايت غرق در گندآب خود خواهند شد و اي کاش اين نکته مهم را در ذهن خود داشته باشند و باشيم که در آخر جسم ما ميرود زير خاک,شود روحمان جوابگوي اعمال در آن دنياي پاک. اين بود آن بودي که هم بود و هم نبود تا ديداري دوباره هزاران هزاران درود.

هیچ نظری موجود نیست: